سلامممممم دوستای عزیزم
دیگه نت نمیام
دوستون دارم بابایییییی
سلامممممم دوستای عزیزم
دیگه نت نمیام
دوستون دارم بابایییییی
حس میکنم دنیاخالیست !!!
مگر تو چند نفر بودی...؟؟؟
لعنتی دوست داشتنی...
وقتی “رفتی” تا آخر “برو”
وقتی “ماندی” تا آخر “بمان”
این تن خسته است از نیمه رفتن ها ، از نیمه ماندن ها …
دلم بغل تو رو ميخواهد فقط ميخوام توش بلند بلند گريه كنم
خدايا دوسش دارم مواظبش باش
آن زمان كه همه دلها خاموش شدند
سلامتی دختری که وقتی پلیس گفت :
آقا کی باشه ؟
سرشو بالا گرفت لپ عشقشو گرفت و گفت :
عشقمه ...
باید کجا بیام !!!!...
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه ام می گیره
بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو
بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره
کوچیکـــــــــــــــ و بزرگــــــــــــــــــ نداره
قـــــــــــوی و ضـــــــعـــیـــــف نمیشناسه
وقتی غــــــــــم بیاد سراغت پژمـــــــرده میشی
*******************************************************
گفتی به شرفـــــــــــــــــم قســـــم که تـنهـــــایتــــــــ نمیگذارم...
شــــــــرف ماند پیش من گــــــرو
حال بگو بینم بــی شــــــــــرف
کنــار او بی مـــــن خـــــــــوشـــــــ میگذرد!؟
*******************************************************
زندگی ما بازار نیست
که بری یه دور بزنی اگه از کسی خوشت نیومد
برگردی رفتی دیگه برو گم شو تا یه لگد نخوابوندم تو شیکمت ...
مهم نیست کوچک باشی یابزرگ
مهم این است که آنقدرمردباشی که پای حرفت بایستی
وگرنه"دوستت دارم"رااززبان هرنامردی میتوان شنید
که خدا چه میخورد؟
چه می پوشد؟
کجا منزل دارد؟
ندایی آمد: او غم بندگانش را میخورد
گناهانشان را می پوشد
و در قلب شکسته ی آنان ساکنست...
ایستادن اجبار کوه بود
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ
وصبر و پاداش آدمی...
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت نکنیم که همه ما خاطره ایم
امید آنکه خاطره ساز هم باشیم
توجـــــه لطفـــــا :
" عـــــاشقــــــــش نشــــــــویــ ـد! !
.
.
.
به انــدازه همـــــه یتــان
برایــــــش عـــاشقـــــــی کـــرده ام !
وقتی به انتها میرسي میرن سراغ یکی دیگه پس مراقب باش
به دست هرکس ورق نخوری
براي خريدن عشق هر کس هرچه داشت آورد
ديوانه هيچ نداشت و گريست
گمان کردند چون هيچ ندارد مي گريد
اما هيچکس ندانست که قيمت عشق اشک است
شاید کسی رو که باش خندیدی فراموش کنی
اما کسی رو که بخاطرش گریه کردی
هیچوقت فراموش نخواهی کرد
برای انچه گذشت
وانچه شکست غصه نمیخورم!
زندگی اگر زیبا بود
با گریه شروع نمیشد
خدايا ميشود
دستانم را بگيري؟
باتو ام صدايم را ميشنوي؟
خدايا نترس
نه به گناه ميفتي
نه به جهنم ميروي
مگر يادت رفته كه منو تو محرميم
نه مهرباني تو را ميخواهم نه دلسوزي تو را
نميبخشم آن قلب بي وفاي تورا
بگذار درحال خودم باشم
به تنهايي بيشتر از تو نياز دارم
پس بگذار با تنهاييم تنها باشم
در خلوت خويش با غمها باشم
نميخواهم دوباره بازيچه دست اينو اون باشم
از من فاصله بگير
هر بار كه به من نزديك ميشوي باور ميكنم
هنوز ميشود زندگي را دوست داشت
از من فاصله بگير
خسته ام از اين اميد هاي كوتاه و راهي
میخواهم گریه کنم
میخواهم فریاد بزنم..
کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم
کاش میتوانستم نباشم
بمیرم!
کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم
کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم. . .
مراقب قلب هايمان باشيم
وقتي تنهاييم دنبال دوست ميگرديم
پيدايش كه كرديم . دنبال عيب هايش ميگرديم
وقتي كه از دست داديمش . دنبال خاطراتش ميگرديم
و همچنان تنها مي مانيم
هيچ چيز آسان تر از قلب نميشكند
نيا باران
زمين جاي قشنگي نيست
من از اهل زمينم خوب ميدانم
كه گل در عقد زنبور است
ولي سوداي بلبل داردو
پروانه را هم دوست ميدارد
ازكوچه پس كوچه هاي قلبم روي خاك كويرتو پرسه ميزنم
به كجا خواهم رفت لمس دست تو خواب نيست پلها شكسته است
شبها آسمان هم ديگر لالايي نخواهد گفت
افسوس گهواره ام خاليست
تو به ياد چه كسي نشسته اي؟
جاده تاريك است و كوچه بن بست
ببـــیــــــن
این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !
عشق مثل اب میمونه
می تونی اونو تو دستت قایمش کنی
اخرش یه روز دست تو باز می کنی میبینی نیست
قطره قطره چکید بی اینکه تو بفهمی
اما دستت پر از خاطرست...
محكم تر بغلش كن
عاشقانه تر ببوسش
اوهم مثل من يك زن است
او هم مثل من رو ياي يك عشق ناب را دارد
از من كه دريغ كردي حداقل روياهاي او را به واقعيت بپيوند
من هم نظاره گر همان عشقي ميشوم
كه روزي وعده اش را به من داده بودي
چشم چپش نابينا شده…به خاطر تومور چشمي بدخيم
دکترا گفتن بايد آب زيرچشمشو بکشيم
و الّا ميزنه به مغزش و زبونم لال ميکشتش
اما اگه اب زير چشمشُ بکشن فاتحه ي صورتش خونده ميشه
رفقا،خواهرا،برادرا
عاجزانه ازتون خواهش ميکنم
واسه شفاي اين طفل معصوم دعا کنيد
به قرآن راه دوري نميره ممنون ميشم اگه هـمتون بازنشر كنيد
تاافراد بيشتري دعا کنن واسش
عشق
بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان باباییه يعني يعني
زندگي پاک من عشق ليلي و
قمار مجنون
در عشق يعني تو... شدن
ساختن عشق
دل يعني
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من
.
عشق يعني خون دل يعني جفا
عشق يعني درد و دل يعني صفا
عشق يعني يك شهاب و يك سراب
عشق يعني يك سلام ويك جواب
عشق يعني يك نگاه و يك نياز
عشق يعني عالمي راز ونياز
تو اين زمونه شده غم براي من لباس تن
فقط يه شمع نيمه جون مونس لحظه هاي من
كاشكي يكي پيدا بشه معني عشق و بدونه
براي اين شكسته دل هميشه عاشق بمونه
ميخوام كه اين پنجره رو به روي ابرا وا كنم
پر بكشم پروانه وار غم و ديگه رها كنم
چه خوبه در كنار تو . تو دشت عشق پا بزارم
اين غم و غصه ي دل و يه گوشه اي جا بزارم
بيا اميد زندگي كه داري بوي تازگي
رمز پريد ن و فقط تو ميتوني واسم بگي
بيا اميد زندگي كه داري بوي زندگي
رمز پريدن و فقط تو ميتوني واسم بگي
به خدا دست خودم نيست اگر دلتنگم
يا اگر شادي زيباي تو را
به غم و غزبت چشمان خودم ميبندم
من صبورم اما ...
چقدر با همه ي عاشقي ام محزونم
و به ياد همه ي خاطرات گل سرخ
مثل يك شبنم افتاده زغم مغمومم
من صبورم اما ...
بي دليل از قفس كهنه ي شب ميترسم
بي دليل از همه ي تيرگي تلخ غروب
و چراغي كه تو را از شب متروك دلم دور كند
مي ترسم ...
من صبورم اما ...
آه ... اينبغض گران ... اين دل تنگ
صبر نميداند چيست!!
منتظر لحظه اي هستم دستانت را بگيرم
درچشمانت خيره شوم
منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بشينم
سر رو شونه هايت بگذارم ... از عشق تو
از داشتن تو ... اشك شوق ريزم
منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در آغوش بگيرم
بوسه اي از سر عشق به تو هديه كنم
و با تمام وجدود قلبمو عشقم را به تو هديه كنم
آري من تو را دوست دارم
و عاشقانه تو را مي ستايم
گرفته دلم، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی
گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی…
نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام
در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، نیست روزی که از تو نگفته باشم
امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،
دلم خالی نشد و گرفته دلم کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟…
نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری…
نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،
مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت
نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد
، هیچ غمی در قلبم ننشسته باشد ،
اگر اشک از چشمانم میریخت یکی مثل تو در کنارم نشسته باشد ، تا پاک کند اشکهایم را ،
تا زیبا کند لحظه هایمان را…
گرفته دلم ، کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت ، تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ،
تا تو را در میان بگیرم ، تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم…
نیستی و من حتی در حسرت آغوش سرد توام ، نیستی و من حتی منتظر بهانه های توام
کاش بودی و حتی به دلخوشی های پوچت نیز راضی بودم ،
من مثل قطره بارانی ام که در کویر خشک دلت عذاب میکشد،طعم تلخ بی محبتی ها را میچشد …
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی…
معني نگاهت را نميفهمد باراني نكن
مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی؟
شاید او حتی بگوید لایق من نیستی
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه ! در دلم انگار جای هیچکس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
غریبانه شکستم من اینجا تک و تنها
دل خسته ترینم در این گوشه دنیا
ای بی خبر از عشق که نداری خبر از من
روزی تو آیی که نمانده اثر از من
وقتي دوتا عاشق از هم جدا شدن ديگه نميتونن مثل
قبل دوست باشن چون زماني
به قلب همديگه زخم زدن
نميتونن دشمن همديگه باشن چون زماني
عاشق بودن تنها ميتونن آشناترين غريبه
براي هم باشن
شايد تنها كسي نبودم كه دوستت داشتم
اما كسي بودم كه تنها تو را دوست داشتم